همانطور که گفتم توانایی گفتاری من چندان قوی نبود و چنگی به دل نمی زد. مخصوصاً در چیدن زیبای کلمات و جملات کنار هم، بی وقفه صحبت کردن، به نتیجه رساندن موضوع و تفهیم به طرف مقابل، هیجان زده نشدن هنگام صحبت و ...گذشت و گذشت تا دختری جوان شدم و طبق رسم روزگار خواستگارانی آمدند و رفتند تا اینکه من به یکی از آنها که در ابتدا زیاد به دلم ننشسته بود جواب مثبت دادم. چرا؟به خاطر توانایی
کلامی بسیار بالای ایشان، که در کسری از ساعت با خوب صحبت کردن چه از لحاظ محتوا و چه از منظر شیوایی بیان توانست نظر مرا تغییر داده و توجهم را به خود جلب نماید.حال توجه ایشان به کدام ویژگی در من جلب شده بود؟ به سررسیدی که در دست داشتم! سررسیدی که همه ی حرف ها، خواسته ها، اهداف کوتاه و بلند مدت، نقاط قوت و ضعفم، بایدها و نبایدهای زندگی مشترک را با رسم شکل و نمودار در آن نوشته بودم و از روی آن سرفصل ها حرف می زدم زیرا نوشتن برای من از حرف زدن ساده تر بود و این آقای عزیز -که اکنون همسر محترم بنده است- این دفتر و دستک داشتن را گذاشته بود به حساب جدیت و برنامه ریزی من در کارها و خیال کرده بود که عجب دختر مدیر و مدبری!به هر ترتیب ما با هم ازدواج کردیم و تا چندین سال بعد از ازدواج، هر زمان که حرف و خواسته ی مهمی داشتم و یا در موضوعی با هم اختلاف نظر داشتیم، شروع می کردم به نوشتن نامه برای همسرم و معمولاً هم این کار جواب می داد و موضوع حل میشد.در سالهای اخیر به جای نوشتن روی کاغذ، از پیامرسان های مجازی برای این کار استفاده می کنم؛ من چندین خط مینویسم و همسر محترم سر فرصت مناسب، چندین ساعت راجع به آن صحبت می کند.طی سالها زندگی مشترک و چندین سال تدریس در مدرسه، متوجه شدم که باید بیشتر روی یادگیریِ
مهارت سخن گفتن کا رهایی...
ادامه مطلبما را در سایت رهایی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : rahaieea بازدید : 6 تاريخ : جمعه 11 اسفند 1402 ساعت: 14:24